loading...
تكنولوژي وفناوري
click بازدید : 1 جمعه 10 آبان 1392 نظرات (0)
 
 
 
                                                                 

کار مداوم با ابزار و ساخت قطعات مختلف از باقیمانده های وسایل تردیدی برای ورود به هنرستان در وجودش باقی نگذاشت. در زمان تحصیل افضل به قدری خوب پیش رفت که پس از مدتی تمام وسایل الکترونیکی خراب خانه خودشان و همسایه های شهر کوچک شان را تعمیر می کرد. در یکی از روزها که تلویزیون همسایه را تعمیر می کرد، برای آزمایش تلویزیون را روشن کرده بود که اتفاقا در حال پخش یک فیلم تعقیب و گریز بود. افضل که از کار خسته بود، چند لحظه ای را به تماشای فیلم نشست که در آن دزدها به یک بانک دستبرد می زدند و فرار می کردند. تماشای همان چند دقیقه از فیلم کافی بود این بار ذهن افضل که یک عمر موتور و مدار برقی تعمیر کرده بود به کار بیفتد. او دیگر یک ایده در سر داشت؛ به این فکر افتاد با این همه وسایل برقی از کودکی کار کرده ام و به طرز کار آنها تسلط دارم، چرا چیزی از دل آنها خلق نکنم که منحصر به فرد و کاربردی باشد؟ ایده این بود؛ قفلی اختراع کند که هیچ کس حتی خودش هم نتواند آن را باز کند!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 23